دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

اصرار برای کودک آزاری

کلاس تازه تمام شده و به طرز دلخراشی به هن و هن افتاده ام

کالسکه دخترک بهاری را هل میدهم و دو تایی دنبال یک جا برای نشستن میگردیم تا نفسی تازه کنم و بعدش لباسهایمان را بپوشیم و به خانه برگردیم

برای همه خانم ها تازگی دارد که یک نوزاد 6 و نیم ماهه توی کلاس ایروبیک شرکت کرده!

دورش حلقه میزنند و هر کسی سعی میکند چیزی بگوید تا دخترک به او بخندد

یکی از خانم ها با اعتماد به نفس کامل جلو می آید و میپرسد: دختره یا پسر؟

به گل سر فسقلی که به موهای دخترک بهاری زده ام اشاره میکنم و میگویم: دختره دیگه. گیره سر هم داره:)

خانم با اعتماد به نفس لحن دلسوزانه ای به خود میگیرد و در حالی که سعی میکند با تاثیرگذار ترین شکل ممکن حرف بزند میگوید: پس چرا گوشهاشو سوراخ نکردی؟ زودتر برو گوشهاشو سوراخ بکن. نذار بزرگ بشه

عرق روی پیشانی ام را پاک میکنم و میگویم: اتفاقا منتظرم بزرگ بشه و هر وقت که خودش دلش خواست گوشهاشو سوراخ بکنه

خانم با اعتماد به نفس یکی از ابروهای تتو شده اش را بالا می اندازد و میگوید: نه نذار این اتفاق بیوفته. هر چه قدر بزرگ تر بشن سوراخ کردن گوششون سخت تره. بیشتر دردشون میاد. عفونت هم میکنه


سعی میکنم آرامشم را حفظ کنم و همچنان با روی گشاده میگویم: لاله گوش عضوی هست که کمترین میزان رگهای عصبی رو داره. بنابراین فرقی نمیکنه که چه زمانی گوش سوراخ بشه. دردش در هر سنی یکسان هست. اما چون بزرگترها تلقین کردن رو بلد هستن، شاید درد بیشتری رو حس بکنن


خانم با اعتماد به نفس در حالی که یکی از ابروهای تتو کرده اش همچنان همان بالاها، نزدیکی های رستنگاه موهای سرش چسبیده، ادامه میدهد: عفونت چی؟ وقتی بچه هستن گوششون عفونت نمیکنه. بزرگ که بشن گوششون عفونت میکنه


همچنان آرام و خنده رو جواب میدهم: اگر بهداشت به خوبی رعایت بشه عفونت نمیکنه


ابروی خانم با اعتماد به نفس سر جایش بر میگردد. در عوض لبهایش جمع میشود. انگار که یک چیز ترش و تلخ را دارد مزه میکند. با همان لبهای جمع شده میگوید: ولی بهتره همین الان این کارو بکنی. بعدها دودش به چشم خودت میره. خود دانی


دلم میخواهد لبخند مصنوعی روی لبم را جمع کنم، بلند شوم، چشم در چشم خانم با اعتماد به نفس قرار بگیرم و خیلی جدی به او بگویم: خانم عزیز

سوراخ کردن گوش دختر بچه ها طبق خواست والدین، کودک آزاری محسوب میشه. حتما که نباید بچه رو کتک زد و یا مورد آزار جنسی قرار داد تا کودک آزاری انجام بشه! هر نوع فعل یا ترک فعلی که به موجب آن سلامت جسمی، روانی و رشد کودک به مخاطره بیوفته و اثرات سو و ماندگار روی بچه باقی بگذاره کودک آزاری محسوب میشه. چیزی که به نظر شما این قدر عادی و معمولی و مرسوم میاد و به خاطرش داری نیم ساعت با من چونه میزنی، از نظر من یک کار غیر عادی، غیر مرسوم و مصداق بارز کودک آزاریه و من هرگز به خاطر حرف شما و یا هر کس دیگه ای تن به این کار نمیدم و نخواهم داد. اون قدر منتظر می مونم تا دخترک بهاری ام بزرگ بشه. اون وقت اگر دلش خواست گوشهاش سوراخ داشته باشه، اقدامات لازم را انجام میدم

اما به جای گفتن این حرفها، همچنان سعی میکنم لبخند بزنم و با چشمهایی مهربان و مردمدار به خانم با اعتماد به نفس و بقیه نگاه کنم

نظرات 13 + ارسال نظر
اطفال پنج‌شنبه 14 آذر 1392 ساعت 18:16 http://atfaal.blogsky.com

سلام. با این عقیده کاملا موافقم. خیلی از ما پدرها و مادرها آزار دادن بچه ها با خواسته های خودمون رو میذاریم به حساب آرزوهایی که دارن. انشالله که دختر شما همیشه سلامت باشن

سلام
سپاسگزارم:)

فسقلی پنج‌شنبه 14 آذر 1392 ساعت 21:11

سلام عزیزممم
خیلی خیلی خوشم اومد از طرز فکرت
می دونی چرا خانمه ول کن نبود؟ آخه قدیما انگار با همون نخ سوزن می شستن گوش سوراخ می کردن. الان با دستگاه تق تق راحتتتتتتتت سوراخ می شه. تازه شاید دخترک بخواد سوراخ گوشش بالانر باشه یا اصلا سوراخ نداشته باشه
خیلی کار خوبی میکنی تازه به نظر من این گوشواره سوزنیا باعث می شه بچه نتونه شبا خوب بخوابه و سوزنش عین میخ فرو می ره تو سر بچه. مگه حلقه ایی باشه. بزار نی نی خوش باشه واسه خودشش
آفرین به مامان بهاری دخترک بهاری
بوووووس

وای گفتی نخ سوزن! وقتی دخترک بهاری 40 روزش بود، یه مهمونی اجباری دعوت شدم که مملو از خاله خانباجی بود
دست به دست هم داده بودن که منو از خونه بیرون بکنن و بلافاصله گوش دخترکو با سوزن سوراخ بکنن!!!!! کلا هم توی فاز حقوق کودک و کودک آزاری و این وادی ها نبودن
بنابراین من هم به حربه ای متوسل شدم و گفتم "باباش اجازه نمیده"! دیگه بیخیال شدن و دست از سرمون برداشتن

تو هم که مامان دخترک خواهی شد، مراقب باش توی این دامها و فریب ها نیوفتی:))

بارانه جمعه 15 آذر 1392 ساعت 00:08

خانمه والد کنترلگرش بدجور فعال بوده .. میتونم تصور کنم چقدر سخت بوده لبخند زدن
دختر بهاری روزی که داری این پستو میخونی بپر این مامان فهمیده رو یه ماچ کن

هههه:))) لبخنده زورکی بود. پشتش یه کلاشینکف آماده شلیک نهفته بود:))

سیاه سفید شنبه 16 آذر 1392 ساعت 00:13 http://30ahsefeed.blogfa.com

بهش میگفتی مطمئن باش دردش از خالکوبی ابرو! کمتره.یعنی الان تو تتو کردی درد نداشته!! پس چرا از بچگی ابروهات و تتو نکردی خب!
من وقتی21سالم بود گوشام و سوراخ کردم.بابام تا قبل از اون همیشه واسم گوشواره ی چفتی میخرید.گوشواره هایی که نیاز به سوراخ کردن گوش نداشت.
البته یه بار دیگه هم چون کیپ شد خودم گوشام و سوراخ کردم.دردش اونقدر نیست که باعث نگرانی آدم بشه.البته این و هم بگم که اون روز از شدت استرس مقابل آینه غش کردم:))

آره گوشواره های چفتی و گیره ای نیاز به سوراخ کردن گوش نداره
سیاه و سفید جان
موضوع اینه که ماها نباید صرفا به خاطر اینکه "والدین" بچه هامون هستیم به خودمون اجازه بدیم که برای اونها تصمیم گیری بکنیم و توی همه زندگیشون، حتی بدنشون دخل و تصرف کنیم
این بدن مال اونهاست و ما حق نداریم بدون خواست اونها تغییرات ماندگار توش بدیم

سیاه سفید شنبه 16 آذر 1392 ساعت 14:51 http://30ahsefeed.blogfa.com

[نظر خصوصی] !
سلام .منم کامل باهات موافقم .فکر کنم نتونستم مفهوم و کامل برسونم.منظورم این بود که کار خوبی میکنی که اجازه میدی دخترت وقتی بزرگ شد خودش با اراده ی خودش این کار و انجام بده.چون برخلاف اون خانم ابرو قشنگ ! توی بزرگسالی اصلا دردش قابل توجه نیست.من 21 سالگی گوشام و با اراده ی خودم سوراخ کردم و دردش زیاد نبود:)
[گل] !

بااینکه خصوصیه ولی منتشرش میکنم:) متوجه منظورت شدم دوستم:)
مهم اینه که هر کسی مسئول بدن خودشه و وقتی توانایی تصمیم گیری رو پیدا کرد، این حقو داره که برای بدنش تصمیم بگیره. میتونه دماغ عمل بکنه خالکوبی بکنه گوششو هزار تا سوراخ بکنه و .... وقتی هم که کسی طبق انتخاب خودش برای بدنش تصمیم بگیره دردش- هر چه قدر هم که باشه- براش آزار دهنده نیست:)

درود شنبه 16 آذر 1392 ساعت 15:30

افرین عالی جواب خانمه را دادید.
خوب بود اگر اشاره ای هم میکردی به مهمترین علت یعنی همون مطلب آخر که در ذهن شما بود ( کودک آزاری ) و چقدر هم خوب نوشتید.
بلکه شاید یکم فکر کنند ...فقط یکمی

قصد داشتم به موضوع کودک آزاری هم اشاره کنم. اما اون خانم در حدی نبود که این مفاهیمو درک بکنه. احتمالا بهت زده نگاهم میکرد و فکر میکرد حالم خرابه!!

محیا شنبه 16 آذر 1392 ساعت 22:17

ای بابا داستان شده این گوش سوراخ کردنا! اصلا که چی حالا هرکی از راه میرسه در مورد گوش دخمرک بهاری نظر میده والا ...
این چندمین نفر بود؟؟؟ این دفعه بالای کالسکش یه پلاکارد بزرگ بزن سوراخ کردن گوش ممنوع=کودک آزاری



وزمانی که عمه ی دخترک بهاری عصبانی میشود...

مردم "عباس دخالت" شدن:))) هی به کاری که بهشون ربط نداره کار دارن
حالا تو به اعصاب خودت مسلط باش:)))عصبانی نشوووووو

تتوی زیبا شنبه 16 آذر 1392 ساعت 23:10

سلام
بهتون تبریک می گم.معلومه که خیلی مبادی آداب و اهل مطالعه هستید. و این دو ویژگی خوب موجب شده که در تربیت کودک نازنی تون نهایت دقت رو بخرج بدید و در ضمن حقوف ایشون رو مطابق عرف و قوانین بین المللی رعایت نموده و محترم بشمرید.
البته این اعتماد بنفس تون کم کم به یک غرور پنهان تبدیل شده که بی شک از اون غافلید و متوجه اون نیستید
این ویژگی منفی احساس "عقل کل" بودن رو در ضمیرتون ایجاد می کنه که می تونه خطرناک باشه
همونقدر که نوزاد شما در آینده می تونه از شما شاکی باشه که چرا گوشش رو سوراخ کردید،این حق رو داره که از شما گله کنه که چرا در حالی که کمتر از هفت ماه سن داشته او رو به کلاس ایروبیک بردید !!!
"ابروهای تتو شده" و بیان ساده یک بانوی همشهری که شاید بصرف برقراری ارتباط،نظری رئ بیان کرده، نباید بهانه ای باشه برای به سخره کشیدن اعتماد به نفس و
نحوه آرایش و ارتباط دیگران؛ آنهم توسط کسی که خود را ملزم به رعایت روابط و قوانین جاری می داند.
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم
تو خواه از سخنــم پند گیر و خواه مــلال

ممنون از ابراز نظرتون
متاسفانه با شما هم عقیده نیستم. چون هرگز خودمو عقل کل فرض نکردم و به طبع دچار اون غرور پنهانی که ازش یاد کردید هم نشدم!
باز هم این نظر شماست که من دیگران و عقایدشون رو به سخره کشیدم!
این نکته رو هم مد نظر داشته باشید که "هر عقیده ای" احترام بر انگیز نیست. و هر نوع طرز رفتاری هم نیاز به احترام نداره
من هرگز "فضولی توی کار دیگران" رو مساوی با برقراری ارتباط نمیدونم و هرگز هم خوشم نمیاد کسی عقایدش رو به من دیکته بکنه
پیشنهاد دادن هم خیلی با تحمیل کردن عقاید فرق داره و چون خودم هرگز دستورالعملهای زندگیم رو به دیگران تحمیل نمیکنم، برام قابل هضم نیست که هر کسی به خودش اجازه بده و در رابطه با حریم خصوصی م اظهار نظر بکنه

و یه نصیحت دوستانه برای شما هم دارم. لطفا خودتون رو از قضاوت کردن دیگران رها کنید!

درورد یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 15:36

کلاس ایروبیک 1 ساعته به یک کودک حدود یک سال صدمه ای نخواهد زد بلکه اگر مادر کودک به علت نداشتن روابط اجتماعی و منزوی شدن در خانه و ... دچار افسردگی شود ضررش ( اگر طبق تصورات شما ضرری در میان باشد ) به مراتب بیشتر است .
کاری که مادرا یاد گرفتن و میگویند به خاطر بچه ها از همه چی گذشتم و تو خانه نشستم که این هیچ چیز نیست جز تنبلی و بی برنامه بودن و ..
در ضمن در این دنیا تمامی کارها سود و ضرر دارد ، باید دید سود و منفعت چه چیزی بیشتر است و همان کار را انجام داد.

در ضمن نویسنده وبلاگ برای اینکه خواننده طرف صحبت را بشناسد و برایش مشخص تر باشد در مورد ابروی تتو شده که مشخص ترین چیز در او بوده صحبت کرده ، ( من این طور برداشت کردم )

خیلی بده که آدم در مورد خصوصی ترین کار افراد دخالت کنه
ولی نویسنده وبلاگ عزیز مطمئن باش با جواب های منطقی که دادید اون خانم را در فکر بردید و هیچ هم بعید نیست که در مورد این نظرش فکر کنه و از این به بعد نه تنها این کار را خودش انجام نده بلکه در جواب دیگران جوابهای شما را به آنها بدهد .
و این یکی از روشهایی است که ما یاد میگیریم .
ما که خود به خود متوجه همه چیز نمی شویم بلکه دیگرانی پیدا می شوند و به ما آموزش می دهند.
و خوشحال باشید و به خود ببالید که مادری نمونه ای برای فرزند خود هستید و من هم از داشتن یک چنین هموطن روشنفکری خوشحالم و خوشحال تر از داشتن فرزندانی که شما با این فکر باز تربیت می کنید که قطعا" نسل بهتری را رقم می زند .
در پناه حق باشید.

(اگر صلاح ندیدید روی صفحه نگذارید )

از لطفی که به من دارید سپاسگزارم دوست عزیز
من اما اینطور فکر نمیکنم که "مادر نمونه" ای باشم. سرشار از اشکالات تربیتی هستم. من فقط دارم سعی میکنم یه بچه نرمال و مودب و شاد تربیت کنم و امیدوارم موفق باشم:)

لزومی نبود که در جواب دوستمون درباره کلاس ایروبیک توضیحی بدم اما اینجا فکر میکنم لازم باشه یه نکته ای رو اشاره کنم
دختر من به شدت اجتماعی هست و از خونه موندن و تنهایی به شدت متنفره. وقتی بیرون از خونه و در بطن اجتماع هست واقعا شادتر و خوش اخلاق تر و پویا تر ه. از این جهت فکر نمیکنم روزی برسه که دخترکم به خاطر حضور در کلاس ایروبیک من رو سرزنش بکنه. چون بیشتر از من، اونه که از دیدن خانم های مختلف و لباسهای شاد و موسیقی سالن و معاشرت با بقیه لذت میبره
اگر به فکر سلامتیم نباشم و هز به 40 سال نرسیده از درد همه جای بدنم بنالم و دام در بستر بیماری باشم، اگر نتونم اضافه وزن ناشی از زایمان رو کنترل کنم و یک مادر چاق و بد باس باشم، اگر به خاطر محدودیت در روابط اجتماعی و عدم حضور در اجتماع دچار انزوا و افسردگی و بی انگیزگی بشم، اون وقته که دخترکم منو سرزنش خواهد کرد
علاوه بر این، همان طور که شما اشاره کردید، عاقلانه اینه که آدم مزایا و معایب یک کار رو توی کفه ترازو قرار بده و ببینه که کدوم کفه سنگین تره! بنابراین من فکر میکنم بردن کودکم به کلاس ایروبیک خیلی بهتر از اینه که اون رو به افرادی بسپارم که صلاحیت نگهداری از کودک رو -در زمان حضور نداشتنم- ندارند. اینطوری صدماتی که به بچه وارد میشه بسیار عمیق تر و غیر قابل جبران تر هست

من یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 20:44 http://niniravanshenas.persianblog.ir

آفررررررررررین به تو مامان نمونه... براچی باید بچه اتو سوراخ کنی!!!! که یه تیکه چیز بهش آویزون بشه ه ه ه!!!!

هر وقت بزرگ شد اگر دلش خواست اجازه داره بره هر چندتا سوراخ که دلش خواست روی گوشش بزنه:)

مرضیه چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 23:42 http://rouzhayezendegi.persianblog.ir

خوب راستش من هرگز به این قضیه سوراخ کردن گوش نوزادان دختر (برخلاف ختنه کردن آنها!!) به عنوان یکی از مصداقهای کودک آزاری نگاه نگرده بودم. با این مطلبت حیلی به فکر فرو رفتم. من هم از دخالت بی مورد برخی (به خصوص خانومها) در اموری که بهشون مربوط نیست به شدت ناراحت میشم، اما راستش حس میکنم اون خانوم شاید صرفا از باب اینکه حرفی برای گفتن نداشته و میخواسته چیزی گفته باشه حرفی زده. البته با درایتی که درت سراغ دارم، بعید میدونم که معنای نادرستی از حرفها و برخوردش برداشت کرده باشی. به هر حال امیدورارم دخترک بهاری در آینده اینها رو بخونه و از ذره ذره وقتی که برای تربیتش گذاشتی باخبر بشه.

مرسی مرضیه جون:)
من فقط از اینکه بعضی ها روی بعضی چیزها" کلید" میکنن و سعی دارن "باورها" و "اعتقادات"ی که بهش پایبندیم رو به زور تغییر بدن شاکی هستم
وگرنه همکلامی با دیگران و غریبه ها چیزی نیست که باعث دلخوریم بشه:) خیلی هم ارتباط با دیگران رو دوست دارم:)

گلنار شنبه 23 آذر 1392 ساعت 11:21 http://nahal.ebramcity.com

خب داغ دل منو تازه کردی.
موقعی که 7 ماهه باردار بودم شروع کردم در مورد ختنه تحقیق کردن. اینکه آیا اصلا توصیه شده هست یا نه و اینکه آیا درسته ما اینکار رو برای پسرمون بکنیم. گرچه به این نتیجه رسیدم که باید ختنه بشه اما هنوز هم یهو به خودم میگم نکنه من اشتباه کردم. حداقلش اینه که میدونم اینو به عنوان یه باور مذهبی انجام ندادم. بلکه به عنوان یه عمل پزشکی انتخابش کردم. ولی خب حس شک ولم نمی کنه.

من هر وقت به قضیه ختنه پسرها فکر میکنم میگم چه خوب که پسر ندارم. چون سر این قضیه با اطرافیان به مشکل جدی بر می خوردم:)
من هنوز در باره ختنه پسرها توجیه نشدم. میدونم از نظر پزشکی خوبه اما از طرفی خیلی ها هستن که ختنه نشدن و مشکلی هم براشون پیش نیومده. برای همین هنوز به نتیجه قطعی نرسیدم برای این موضوع
دردآور وقتیه که این کار منشا مذهبی داشته باشه. وقتی بر اساس منطق پزشکی این کار انجام بشه هیچ مانعی نداره. اما توی کت من نمیره که یکی بگه پسرمو ختنه میکنم چون توی دین اومده! این توجیهات برای من هضم نمیشه و چه خوب که دوستانی دارم که بر اساس منطق پزشکی عمل میکنن:)

گلنار شنبه 23 آذر 1392 ساعت 11:23 http://nahal.ebramcity.com

راستی کلاس رفتنت رو تبریک میگم. خیلی کار خوبی کردی. گرچه ممکنه سختی خودش رو داشته باشه اما جواب میده.

مرسی عزیزم
سخت که هست خییییییلی
فقط همینو بگم که روزانه باید حدود 100 عدد پله رو همراه با کالسکه بالا پایین برم:) اما خوب از خونه موندن بهتره. من واقعا به اون آدرنالینی که ترشح میشه نیاززززز دارم:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد