دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

این چیه؟

آموزش مسائل جنسی یکی از همان غولهای مرحله آخریست که اگر نکشیمش، نمیشود به مرحله بعدی برویم.

یکی از حساس ترین لحظه های مادرانه همان وقتی است که با این غول مرحله آخر رو به رو میشویم. کشتنش در کمال خونسردی و ظرافت و دقت کمی مهارت میخواهد و البته هوشیاری صد در صد!

معمولا بچه ها از 3 سالگی به بعد که مهارتهای کلامیشان افزایش پیدا میکند و درکشان از محیط و خودشان هم بالاتر میرود، درباره جنسیتشان کنجکاو میشوند و سعی میکنند از هر فرصتی برای کشف خودشان استفاده کنند.

تقبیح بچه ها در این مرحله بدترین اتفاقی است که میتواند بیوفتد و پیامد آن مشکلات رفتاری یا روحی و چه بسا ناهنجاری های جنسی در آینده است!

انکار این مسئله هم همان قدر مسخره است که بخواهیم وجود خورشید را انکار کنیم و به بچه ها بگوییم آن چیزی که در آسمان میبینی، فقط یک لامپ گنده هست!

در آموزش مسائل جنسی به بچه ها دو نکته خیلی مهم به نظر میرسد: صحت و راستی اطلاعاتی که قرار است به بچه بدهیم و کافی بودن میزان اطلاعات متناسب با سن بچه مان


در این باره نباید به چه ها دروغ بگوییم و اطلاعات تخیلی و غیرواقعی را در کله اش فرو کنیم. همین طور نباید بیشتر از درک او اطلاعات در اختیارش بگذاریم و با ورود انبوهی اطلاعات، فکرش را درگیر کنیم. کم بودن اطلاعات هم باعث میشود بچه مان برای تکیمیل پازل ذهنی خودش، دنبال کشف اطلاعات از منابع نادرست برود که این موضوع هم خودش یک تهدید جدی در راه فرزندپروری محسوب میشوذ

+++++

دقیقا یک هفته پیش، دخترک بهاری من را غافلگیر کرد و یک آن دیدم که غول مرحله آخر با قلدری رو به رویم ایستاده و دارد به من پوزخند میزند. ناخواسته در موقعیتی قرار گرفته بودم که برای رویارویی با آن آمادگی نداشتم


دخترک یک ماهی است که افتاده به "چیه چیه" گفتن. روزی هزار بار انگشت کوچکش را به همه سو دراز میکند و به همه چیز اشاره میکند و میپرسد :چیه؟چیه؟

آن روز وقتی پوشکش را باز کردم، شروع کرد به دست زدن به محدوده جنسی اش. پوشک تمیز را به یک دستش دادم و پماد را هم توی دست دیگرش گذاشتم که حواسش را غیر مستقیم پرت کنم و از او خواستم تا "اینها را برای مامان نگه دارد لطفا".

حربه ام بر خلاف همیشه اثر نکرد. دخترک پوشک و پماد را ول کرد و دوباره مشغول وارسی و کشف خودش شد. همانطور که مشغول بود، چشمش را در چشمم دوخت و خیلی جدی پرسید: این چیه؟

غافلگیر شدم. ثانیه های حساس و نفسگیری بود. انتظار نداشتم دخترک وقتی یک ساله شده من را در این موقعیت بگذارد و مجبور شوم غول مرحله آخر را بکشم

فرصت کم بود. نمیشد چیزی به دخترک نگویم. همچنان داشت خیره خیره نگاهم میکرد  منتظر بود برایش توضیح دهم که این چیز دقیقا چیست؟

خیلی جدی و در عین حال معمولی و عادی گفتم: "خوب این برای جیشه دیگه. آدما از اینجا جیش میکنن!"

دخترک قانع شد. چندبار گفت جیش...جیش...جیش... و خندید و دیگر سعی نکرد با لمس کردن بفهمد که "این چیه؟"

مشغول بازی شد و من پوشکش را بستم.


مامان بزرگ زمستانی که از سرکار برگشت، موضوع را با او در میان گذاشتم و او هم طبق شغل و رشته اش جوابی که به دخترک ادم را تایید و تحسین کرد. موضوع را با دوستان با تجربه ای که خیلی وقت است این غول مرحله آخر را شکست داده اند و دارند در مرحله های بالاتر بازی میکنند هم در میان گذاشتم و آنها هم تایید کردند که جوابی که به دخترک دادم متناسب با سن و سال و قوه درکش هم کافی و قانع کننده بود و هم درست و حقیقی.


این غول مرحله آخر را گرچه به خوبی کشتم، اما هنوز غولهای زیادی برای کشتن باقی مانده..... مادری پر است از رویارویی با غولهای مرحله آخر


پ.ن: یکی از نکات مهم در آموزش مسائل جنسی، آموزش نام صحیح یا علمی یا محاوره ای اندام جنسی به کودک است. کودک باید بداند برای طرح مشکلات یا سوالاتی که در ارتباط مستقیم با این محدوده است، از چه اسمی برای بیان منظورش استفاده کند. ما هنوز به مرحله اسم گذاری نرسیده ایم. کمی که دخترک مهارتهای کلامی اش افزایش پیدا کند، باید با این غول مرحله آخر رو به رو شویم


پ.ن2: حفظ حریم شخصی هم یکی دیگر از مسائل مهم در آموزش مسائل جنسی به کودک است. باید از همان کودکی به بچه ها یاد بدهیم هیچ کس جز مادر و پدر و دکتر حق ندارد به محدوده خصوصی اش دست بزند. آمار وحشتناک مربوط به کودک آزاری جنسی و تجاوز به بچه ها خودش دلیل محکمی است برای جدی گرفتن این موضوع

نظرات 3 + ارسال نظر
نیمفادورا چهارشنبه 7 خرداد 1393 ساعت 09:44 http://nimfadora.persianblog.ir

ریالربونت برم مرحله آخر اسمش با خودشه دیگه بعدش مرحله ی دیگه ای نیست که!!!
ولی از این ملا لغتی بازی که بگذریم دخترک بهاری خیلی خوش شانسه که مامانی مثل تو داره

نه!
قارچ خوره بازی میکردی؟ هی غول مرحله آخر داشت. هی غولو که میکشتیم میرفتیم یه ورژن بالاتر
این بازی آخر هم نداشت. من با 58 جون اضافه تا مرحله 212 هم رفتم. ولی دیگه نکشیدم ادامه بدم:))
زندگی مادرا هم عین همین قارچ خوره یا ماریو پارتی می مونه. هی غول مرحله آخرداره. هی مرحله سخت تر میاد:))

آزاده جمعه 9 خرداد 1393 ساعت 00:12

این دخترک مهربون و دوست داشتنی داره طبق برنامه پیش میره.تو این مرحله زود از کنارش رد میشن اما دوباره نزدیک یه سال دیگه کنجکاوی ها شروع میشه.اون غولم که بکشی میرسی به 3 سالگی که میگن دیگه سنی هست که بچه متوجه جنسیت خودش میشه .خلاصه هر چی بزرگتر میشن قانع کردن و توضیح دادن براشون سختتر و سختتر میشه.اما شما میدونم که از پسش بر میاین

اوووووف غول بازی هنوز ادامه داره :))))
دقیقا شده عین این بازی ماریو پارتی که هی باید غول مرحله آخرو بکشی بری یه مرحله بالاتر که بازی هم سخت تر میشه! این بازی هیچ وقت انتها نداره
هر چی بیشتر فکر میکنم میبینم مادری خیلی خیلی شبیه این بازیه. اصلا شاید کسی که این بازی رو ساخته از روی زندگی یه مادر این ایده به ذهنش رسیده:دی

آسیه یکشنبه 11 خرداد 1393 ساعت 21:50

سلام
از دیروز شروع کردم و بین کارام کل وبلاگو خوندم .قشنگ مینویسین . خدا دخترتون را حفظ کنه دلم بچه میخواد

مرسی عزیزم:) امیدوارم به وقتش یه بچه نازنازی بیاد توی زندگیت:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد