دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

خوشبخت بشو. باشه؟

میدانم برای این سوال خیلی زود است و اساسا سوال چندان مناسبی هم نیست. اما وسوسه میشوم و همین طور که دارم پوست سیب زمینی های  آب پز را میگیرم میپرسم: 92سانتی مامان. دوست داری بزرگ که شدی چکاره بشی؟

همین جور که روی میز نشسته و با چنگال، مرغهای ریش ریش شده و نخود فرنگیها و خیارشورهای نگینی را شلخته به هم میریزد و به خیال خودش کمکم میکند چند ثانیه فکر میکند و میگوید:

میخوام بزرگ که شدم خوشبخت بشم.


پ.ن: یادت نرود! خوشبخت بشو. خیلی خوشبخت. باشه؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد