دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

تازه ترین اظهارات پدر بچه

پدر بچه که تازه باورش شده راست راستکی دارد پدر می‌شود، این روزها نگران و دستپاچه به نظر می‌رسد و عین بچه‌های 3 ساله مدام در حال سوال پرسیدن است


فلان چیز را توی غذا بریزم؟ضرر که ندارد؟


می‌توانی تا فلان جا پیاده راه بیایی؟ضرر که ندارد؟


می‌توانیم فلان جا برویم؟ ضرر که ندارد؟


می‌توانی فلان چیز را بخوری؟ضرر که ندارد؟

و.............



طی جدیدترین اظهارات پدر بچه کاش انسان‌ها تخم می‌گذاشتند!


به نظرش اینطوری راحت‌تر و مطمئن‌تر است و نگرانی از بابت افتادن روی دست‌انداز ناجور جاده و خوردن خوراکی‌های مضر و پرهیز از مواد شیمیایی و سایر موارد ممنوعه دیگر وجود ندارد


به نقل از پدر بچه: خیلی راحت، شیک و مجلسی تخم بچه را می‌گذاریم لای چند پتوی گرم و نرم، ساعتی یک بار بهش سر می‌زنیم و پشت و رویش می‌کنیم و خودمان راحت و بدون استرس به زندگی‌مان می‌رسیم 

!!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
نیمفادورا سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 19:33 http://www.nimfadora.persianblog.ir

نظریه ایه برای خودش! فیلم پنگوئن های امپراتور رو براش بذار دیگه از این فکرها نکنه.

اسطوره دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 23:22 http://oos2re.blogsky.com

من هنوزی توی عثدی هستم ولی از الان هی نگرانم که خانومم (و البته من) چقدر دوره حاملگی ترسناک و سرشار از ریسکه

اون قدرها هم ترسناک نیست! فقط مراقبت لازم داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد