دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

تاتی تاتی های دو نفره


کوچولوی ریزه میزه من


تو مامان عجیبی داری که با خیلی از مامانها فرق دارد

مامان تو نمیتواند مثل خیلی از مامانها لباس بپوشد

لباسهایی که از نظر بقیه خانم ها و مامان ها خیلی شیک و رسمی و قشنگ می آید را دوست ندارد


راستش اصلا بلد نیست خانومانه لباس بپوشد. روحیه اش هم با لباسهای خانومانه سازگار نیست و اگر مجبور شود این مدل لباسها را بپوشد از خود واقعی اش خیلی دور میشود و دیگر آن مامان همیشگی تو نیست


در عوض دلش ضعف میرود برای لباس هایی با مدلهای عجیب و غریب و رنگهای شاد و طرح های جینیگلی


برای اینکه این مدل لباسها را توی هیچ مغازه ای پیدا نمیکند، مجبور شده خودش دست به کار شود و برای خودش لباس طراحی کند و بدوزد


حالا اتفاق جالبی که دارد می افتد این است که مامانت دارد با اضافه پارچه های شاد و شنگول لباسهای خودش برای توی فسقلی لباسهای خوشگل و خوش مدل میدوزد


بین خودمان بماند، مامانت این پاچه ها را از عمد زیادتر خریده تا روزگاری نقشه اش را عملی کند و مثل اینکه الان وقت عمل کردن به نقشه اش رسیده!


مامانت از الان منتظر روزهایی است که هر دو با هم لباس مثل هم بپوشید و تو در پارک تاتی تاتی کنی و او هم دنبالت  تاتی تاتی کنان بیاید و مراقبت باشد که خدای نکرده نیوفتی زمین...



نظرات 2 + ارسال نظر
نسیم دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت 20:00

عزیزم...کوچولوی فندقی که شکله مامانشه...زودتر بیا منتظرتیم

حالا من حس میکنم اصلا شکل مامانش نیست:)

نیمفادورا سه‌شنبه 30 آبان 1391 ساعت 13:46 http://www.nimfadora.persianblog.ir

ای جان!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد