دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

زندگی جغدی

دارم کم کم جغدوار زندگی میکنم!

هر روز که میگذرد خوابم آشفته تر و کمتر میشود

کی فکرش را می کرد منی که همیشه هلاک خواب بودم و بزرگترین و رویایی ترین لذت زندگی ام خوابیدن بود این طور بی خواب شوم؟


الهه صبح خوابم می برد و چند ساعت بعدش هم خوابم تمام می شود

هر شب دیرتر از شب قبل میخوابم و روزها هم زودتر از دیروز از خواب بیدار می شوم


اگر همین جوری پیش برود کلا تبدیل به جفد واقعی میشوم!

نمیدانم تقصیر هورمونها است یا این هم یک بازی است که طبیعت برایم ترتیب داده تا به بی خوابی های بعد از دنیا آمدن بچه عادت کنم؟

البته بی خوابی های من روی خواب بابای بچه هم تاثیر گذاشته!

کلا نظم زندگی به هم خورده!

نظرات 1 + ارسال نظر
نیمفادورا سه‌شنبه 30 آبان 1391 ساعت 13:48 http://www.nimfadora.persianblog.ir

هوم... پشت و رو شدین یه جورایی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد