دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

حالا دست دست

کوچولوی فسقلی

یک خبر خوش دارم


ما بلاخره موفق شدیم!


از وقتی به بابایت گفتم که تو حالا دو تا گوش قشنگ داری و میتوانی همه چیز را بشنوی و به صداهای ناگهانی و بلند هم واکنش نشان میدهی خیلی نگران وضعیت بحرانی خودش شده


بابایت به خاطر غرغرهای من و البته بیشتر به خاطر آرامش تو راضی شده رژیم کم چرب بگیرد که زودتر چربی خونش پایین بیاید و خر و پف نکند



بعد از سی و چندی سال زندگی بی بالش، راضی شده زیر سرش بالش بگذارد که راه تنفسی اش صاف و صوف باشد و خر و پف نکند


هر روز کلی پیاده روی می کند و شبها هم عرقیجات کاهش دهنده چربی خون میخورد


و نتیجه آنکه بابایت همان بابای همیشگی شده و دیگر توی خواب صدای چکش برقی یا موتور سیکلتی که توی سربالایی گاز میدهد و یا تراکتور در حال کار نمیدهد


حالا دست دست

نظرات 3 + ارسال نظر
نیمفادورا سه‌شنبه 30 آبان 1391 ساعت 13:49 http://www.nimfadora.persianblog.ir

آفرین صد آفرین هزار و سیصد آفرین بابای خوب و نازنین

منیره چهارشنبه 1 آذر 1391 ساعت 00:00 http://www.littlemoon.blogfa.com

سلام گلم
مبارکت باشه نی نی نازت
من هم پارسال همین موقع ها بود که فهمیدم تودلی دارم و الان دارم لذتشو می برم
امیدوارم زودتر لحظه دیدار شما هم برسه راستی لحظه دیدار کی هست؟

آتنا چهارشنبه 1 آذر 1391 ساعت 13:13

عالیه این تازه شروع موفقیت ها میشه. یه راه بی پایان پر از موفقیت برای نی نی و مامان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد