دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

دماغ بارانی

خدا جان

حکمتت را شکر

تهوع و تیر کشیدن زیر شکم و استراحت مطلق و سوزش معده و سرگیجه و گرفتگی عضلات و کمردرد و سردرد و بی اشتهایی و احساس خفگی و مشکل در تنفس و تپش قلب و هزار عارضه شایع و غیر شایع بارداری دیگر کمم بود که دماغم را هم بارانی کردی؟


حالا من با این همه مشکل و بینی که مثل ابر بهار دارد می بارد چه کار کنم آخر؟

حالا نمیشد این زمستان به من تخفیف بدهی و حداقل دماغم را بارانی نکنی؟

از صبح تا حالا آن قدر دماغم را با دستمال کشیده ام که از دماغ پینوکیو هم دراز تر شده!

آخر این انصاف است؟ خودت بگو


پ ن: خدا جان لطفا نگو بهت زیر پای مادران است. چون الان آن قدر حالم بد است که وعده این بهشت 6 دانگ هم دلداری ام نمیدهد

نظرات 1 + ارسال نظر
فسقلی جمعه 1 دی 1391 ساعت 12:17

یه مامان مهربون دماغ قرمزیییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد