دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

الو... کمک

الو....

سلام مامان

کمک. خیلی نگرانم

دستم به دامنت

بدبخت شدم رفت

شکمم داره تکون میخوره و هی این طرف و اون طرف پرتاب میشه!!!!

یعنی چه بلایی داره سرم میاد

چیکار کنم؟برم دکتر؟




واکنش من وقتی اولین بار تکان خوردن های دخترک بهاری را از روی لباسم دیدم



پ.ن: مادر شدن برای اولین بار همان اندازه که شیرین و هیجان انگیز و سرشار از لحظه های تکرار نشدنی است، به طرز سمجی با استرس و نگرانی نیز عجین است. گاهی این استرس ها تبدیل به خاطرات خنده داری برای اطرافیان میشود:)

نظرات 2 + ارسال نظر
آتنا مامان آرنیکا سه‌شنبه 17 بهمن 1391 ساعت 01:22

با کل نوشته ت موافقم با پ ن که دیگه نگووو .
این رو خوب اومدی عزیزم

داش بهی سه‌شنبه 17 بهمن 1391 ساعت 01:33 http://behii.persianblog.ir/

چقدر خوبه به جز مادرشون یه عده هم اینجا قدم قدم میرن جلو تا بدنیا اومدنش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد