ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
خانومی که از رو به رو داشت می آمد، اول از همه نگاهی به سر تا پای بابای بچه انداخت
بعد نگاه خیره اش را که آمیخته ای از شگفتی و پوزخند بود، روی کیف مامان بچه که توی دست بابای بچه تلوتلو میخورد متمرکز کرد
بعد به مامان بچه که هن هن کنان داشت راه میرفت نگاه موشکافانه ای انداخت
و آخر از همه متوجه برجستگی گرد و قلنبه شکم مامان بچه شد
و حالت نگاهش جوری شد که به راحتی میشد پی برد به یک نتیجه گیری کاملا منطقی رسیده است!
این قضاوت های منطقیییییییی منو کشته بخدا ...
شانس آوردی اون شکم قلمبه رو داشتی تا تبرئه بشی وگرنه احتمالا با ضربات مشت و لگد چشمام یه بادمجون زیر چشمت میکاشت....
-
برکت باشد
سلام عزیزم بچت دختره عین من خوشحال شدم
اساساً بعضیا اگه نظر ندن غمباد می گیرن حتی اگه شده توی دلشون!!!