دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

قربانی کردن

برای شخص من پذیرفتنی نیست که برای مصونیت یافتن خودم یا عزیزانم از شر جمیع بلایا و امراض و آفات، جان یه موجود بی گناه زبان بسته را بگیرم!

من نمیتوانم به هیچ عنوان فایده قربانی کردن را درک کنم

من نمیتوانم هضم کنم که چرا لازم است جلوی پای یه نوزاد تازه به دنیا آمده اجبارا سر یک موجود بی طرف از همه جا بی خبر را ببریم و آمدن یک موجود تازه به این دنیا را با یک قتل همراه کنیم؟

من دلم نمیخواهد دخترکم را در این مراسم نخ نما، غیر منطقی، بدون پشتوانه عقلی و وحشیانه سهیم کنم!

من با مراسم قربانی کردن صد در صد مخالفم!


نظرات 6 + ارسال نظر
بهار یکشنبه 20 اسفند 1391 ساعت 13:51

سلام مهرآفرین عزیز . نی نی گلت چطوره ... کی میاد؟... انشاا... به سلامتی... این روزها توی نی نی سایت نمی بینمت ... گفتم سلامی عرض کنم .

بارانه دوشنبه 21 اسفند 1391 ساعت 15:19

ای جانم به این مامان مهربون.. مگه هنوز ازین رسما هست؟ ما که تو خانواده این رسمو نداریم.. حتی فکر نمیکنم برای به دنیا اومدن ماهم قربانی کرده باشن چه برسه به نسل جدید:) ولی ته تهش چه قربانی انجام بشه یا نشه..چه ببینیم و چه نبینیم.. گوشت اون موجود بیچاره قوت روزانۀ ماست

مامان پریناز سه‌شنبه 22 اسفند 1391 ساعت 00:07

به قول دکترشریعتی هیچ مکتبی و هیچ دینی به اندازه اسلام مترقی نبوده و هیچ دینی به اندازه اسلام وارونه جلوه داده نشده....مبنای تمام اعتقادات اسلامی ریشه عمیقی داره که باید برگشت و اون اصل رو پیدا کرد و در موردش تفکر کرد....این قربانی کردن هم ریشه عمیقی داره...زمانی که خدا به ابراهیم دستور داد به شکرانه بندگیش سر اون حیوان رو ببره........

بارانه سه‌شنبه 22 اسفند 1391 ساعت 17:50

سلام عزیزم..خوبم، مرسی که یادم کردی.
هی وای من! توهم دیدی؟ آبروم رفت که باید اعتراف کنم خودم تا وسطاش شوک بودم که اینجا چه خبره ولی پشیمون نیستم حرفی بود که دیر یا زود باید زده میشد!!
ممنونم از لطفت مهری جان، راستش تصمیمم به ترک نی نی سایت برای قبل از اون قضیه بود ولی خب باعث شد که بالاخره اجراش کنم. چند وقتی بود سایت رو اعصابم بود یه جورایی دیگه تحمل جو پر از تنش ودروغش سخت شده بود. دوستی گفته بود آدما تو محیط مجازی واقعی ترن .. که البته امیدوارم اینطور نباشه!! راستش تو این دو سه سال اخیر خیلی سعی کردم با آدمایی غیر از آدمای دوروبرم ارتباط داشته باشم. فکر میکردم این نوع نگاه نسبت به قشر مذهبی دید ابتری از واقعیته و شاید همینه که اونا رو از هرچیز که رنگ غیرمذهبی داره انقدر میترسونه. هم تو محیط مجازی و هم تو دنیای واقعی سعی کردم به اینجور آدما نزدیک شم. دربارۀ عقایدشون نمیگم بدون پیش داوری که حداقل با نوعی همذات پنداری کنکاش کنم. فکر کنم هرچی دیدم و شنیدم بسه.. این دورۀ زندگی برام تموم شد. در نهایت قرار نیست هیچ تغییری اتفاق بیافته. کسی که حاضر نیست از چارچوب ذهنی که برای خودش ساخته و بهش تقدس بخشیده خارج شه و از بیرون به خودش نگاه بندازه لایق وقت گذاشتن یا فهمیده شدن نیست. بسا که این تلاشت برای فهمیدنشو به پای چیز دیگه بذاره!! الانم نی نی سایتو و البته فضولی تو کلوپتون رو ترک نکردم..منتهی ترجیح میدم یه مدت خاموش باشم و بیشتر فکر کنم
ببخشید اینجا کامنت گذاشتم نمیخوام با لاگین شدن دوباره وسوسه شم برم باسیییی

نیمفادورا شنبه 26 اسفند 1391 ساعت 04:54 http://www.nimfadora.persianblog.ir

تا جایی که من می دونم ریشه ی قربانی خیلی قدیمی تر از ابراهیمه و بر می گرده به زمانی که بشر به قدرت نیروهای طبیعی اعتقاد داشت و توتم قبیله اش رو برای اضافه کردن قدرت اون توتم به افراد قبیله قربانی می کرد و می خورد.
حالا این که گوشت غذای ماست به کنار... ولی غیر از ارزش غذاییش چه چیز دیگه ای قراره بهمون بده رو منم نمی فهمم.

سالومه دوشنبه 12 فروردین 1392 ساعت 15:11

آفرین به تو که جرئتش رو داری سنت های غلط رو کنار بذاری. ای کاش اکثر مردم به اینجا می رسیدند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد