دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

مادری یعنی صبوری

در این چند روزی که از زمینی شدن دخترک بهاری میگذرد، احساس میکنم سالها بزرگتر شده ام.

دارم بالغ میشوم و این را مدیون کوچولوی بهاری خودم هستم

آمدن یک نوزاد خیلی چیزها به یک تازه مادر می آموزد

اولینش صبور بودن است. چیزی که من خیلی زیاد آن را کم داشتم و به شدت محتاجش بودم


وقتی علی رغم داشتن دردی جانکاه و موذی خودت را موظف میدانی از شیر خودت نوزاد چند روزه ات را تغذیه بکنی و با هر مکش او دنیا دور سرت تیره و تار میشود، اما برای اینکه روحیه کوچولویت خراب نشود توی چشمهایش خیره میشوی و به او لبخند میزنی، خواه ناخواه صبوری را تمرین میکنی


زمانی که آن قدر گرفتار نگهداری از کودک چند روزه ات و کارهای تمام نشدنی خانه هستی که یادت میرود چیزی بخوری یا حتی دستشویی بروی، صبوری را تمرین میکنی


وقتی که تمام طول شب را به انتظار روی هم رفتن پلکهای یک کودک چند روزه به چشمای سیاه و درشتش خیره میشوی و لالایی میخوانی و آرام آرام دور خانه یک پیاده روی تمام نشدنی را از سر میگیری، صبوری را تمرین میکنی



وقتی سعی میکنی جیغ های بی دلیل کودکت هنگام پوشاندن لباسش بعد از حمام یا تعویض پوشک عصبی و دست پاچه ات نکند داری صبوری را تمرین میکنی



وقتی تنها برای پاک کردن بینی اش سه ساعت زمان میگذاری و آخر سر هم کودک بازیگوش و تخس چند روزه ات اجازه نمیدهد به حریم خصوصی بینی اش کاری داشته باشی، داری صبوری را تمرین میکنی


صبوری. صبوری. صبوری

این اولین درسی است که مادری کردن دارد به من یاد میدهد

کودکم دارد بزرگ میشود و من را نیز همپای خود بزرگ میکند...

نظرات 1 + ارسال نظر
آتنا مامان آرنیکا پنج‌شنبه 23 خرداد 1392 ساعت 09:27 http://http://atenaaa.blogfa.com/

کودکم دارد بزرگ میشود و من را نیز همپای خود بزرگ میکند...

مگر تو همپای دخترکت بزرگ نمیشی؟:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد