دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

کودکی ات مبارک

دخترک بهاری من

آن روزهایی که تازه به دنیا آمده بودی و خیلی بندانگشتی بودی را یادت می آید؟

صدایت میکردم "جنین کوچولوی من"

آخر برای آمدن به این دنیا عجله کرده بودی و 15 روز زودتر از زمان موعود پا به این دنیا گذاشته بودی و آن روزها باید قاعدتا همچنان جنین می بودی

15 روز بعد از تولدت، یعنی زمانی که طبق قاعده دوران جنینی ات به اتمام می رسید، اسم جدیدی برای خطاب کردنت پیدا کردم. تو دیگر "نوزاد کوچولوی من" بودی

و حالا، در این ظهر گرم تابستانی، درست در زمانی که 40 روز از آمدنت به این دنیا گذشته، باید به دنیال اسم جدیدی برای خطاب کردنت باشم. دوران نوزادی ات هم خیلی زود تمام شده و تو از امروز به بعد "کودک کوچولوی من" هستی

عزیز دلم

دخترک بهاری ام

از روزهای کودکی ات لذت ببر

کودکی کن و شادمانه به روی دنیا بخند

و اصلا برای بزرگ شدن عجله نکن

دنیای آدم بزرگها آن قدرها هم که فکر میکنی خواستنی نیست

کودکی ات مبارک دخترک بهاری من


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد