دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

دغدغه خواب

خوابیدن نوزاد یکی از مهمترین دغدغه های مادرانه به شمار میرود. بر هیچ کسی هم پوشیده نیست که خواباندن یک نوزاد که تا چند وقت پیش هیچ برداشتی از روز و شب نداشته چه قدر کار پیچیده و طاقت فرسایی است.

نوزادان در هفته های اول درک درستی از روز و شب ندارند و چه بسا ترجیح بدهند تمام طول شب را بیدار بمانند و با مکیدن شست و نگاه کردن به در و دیوار و پرده و لوله بخاری و تابلو و  اسباب بازی و هر آنچه در اتاق وجود دارد خودشان را سرگرم کنند و یا از آن بدتر با سر دادن جیغ های بنفش خواب را از سر پدر و مادر و همسایه های طبقه های بالایی و پایینی و بغلی برهانند.


من هم در نقش یک تازه مادر از این تجربه های دردناک داشته ام و شبهای زیادی بوده که تا صبح بیدار مانده ام و تمام طول شب را به یک پیاده روی بیهوده و کسالت آور و تمام نشدنی دور میز آشپزخانه سپری کرده ام.

نوزاد من یک کودک بی قرار بود و در هفته های اول مانند خیلی از نوزادها دلپیچه های بدی داشت که سبب میشد نتواند خوب بخوابد و مدام جیغ بکشد. طوری که فکر کنم دخترکم قصد دارد پرده گوش مادرش را سوراخ کند


اما من به عنوان یک مادر که سعی دارد از همین ابتدا کودکش را طبق اصول صحیح بار بیارود تا بعدها" بادی به هر جهت" نشود، عزمم را جزم کردم تا از همان روزهای نخست خوب خوابیدن و به موقع خوابیدن درست  به موقع را به کودک بیاموزم. چون بر هیچ کسی پوشیده نیست که خوابیدن به موقع چه اندازه در رشد کودک سرنوشت ساز است و میتواند کل سیستم زندگی او در آینده را تحت تاثیر قرار بدهد


طبیعتا اولین اقدام، رفع عامل مزاحم و مختل کننده خواب، یعنی همان دلپیچه های آزار دهنده بود. با مراجعه به دکتر و توضیح اینکه دخترکم همیشه گرفتار نفخ و دلپیچه است، داروی مخصوص دلپیچه کودکان تهیه کردم و بعد از چند روز دلپیچه دخترک به حداقل ممکن رسید و بیقراری هایش کمتر و کمتر شد. خودم نیز با پیگیری یک رژیم غذایی خاص، تلاش کردم که در این بهبودی موثر واقع شوم


حالا نوبت به این بود که دخترک را با ساده ترین روش با مفهموم روز و شب آشنا کنم. یکی از کارهایی که انجام دادم این بود که خواب روز را با نور همراه کردم. یعنی حتی اگر دخترک در اتاق خواب بی پنجره خودمان میخوابید، با روشن گذاشتن چراغ اتاق به او میفهماندم که الان روز است و روشنایی وجود دارد و نوع خوابیدنش باید با خواب شبانه تفاوت داشته باشد.

موقع خواب روز رادیو یا تلویزیون را روشندمیگذاشتم تا دخترک بیاموزد روزها مملو از صداهای مختلف است و گوشش را عادت بدهد که صداهای اضافی را به طور اتوماتیک حذف کند


اما وقتی برای خواب شب آماده میشدیم، همه صداهای اضافی اطراف را حذف میکردم

دخترک باید میفهمید خواب شبانه مسئله بسیار جدی است و نباید با شوخی و بازی همراه باشد. برای همین وقتی که شبها میخواستم به او شیر بدهم و یا پوشکش را تعویض کنم، با او حرف نمیزدم و بازی هم نمیکردم. اگر لازم بود چیزی به او بگویم، با آهسته ترین میزان صدا آن چیز را به او میگفتم


تنظیم خواب هم یکی دیگر از کارهایی بود که انجام دادم. نوزادها بیش از دو ساعت متوالی نمیتوانند بیدار بمانند. بنابراین سعی کردم خوابش را طوی تنظیم کنم که دو ساعت پیش از خواب شبانه بیدار باشد و حسابی برایش شعر میخواندم و با او بازی میکردم که خسته شود و  زمان خواب شبانگاهی خوابی راحت تر و دلچسب تر داشته باشد


و مهمتر از همه اینکه قضیه خواب شبانه را به هیچ وجه شوخی نگرفتم و با پیگیری و سماجت خاصی آن را دنبال کردم. هرگز دست از پیگیری نکشیدم و حتی زمانهایی که دخترک تمایلی به خوابیدن از خود نشان نمیداد و سعی میکرد بازیگوشی کند، دست به دامن انواع روشهای ممکن میشدم تا او را بخوابانم و عادت خوابیدن در یک ساعت خاص را از سرش نیندازم

حتی خیلی از مواقع شال و کلاه کردم و از خانه بیرون رفتم و آن قدر در محوطه و حیاط راه رفتم تا دخترک به خواب رفت و خیالم جمع شد. یک مادر در درجه اول باید سمج و پیگیر باشد و به این راحتی ها سنگر را ترک نکند.

هرگز با بهانه هایی مثل آمدن مهمان یا رفتن به مهمانی دست از تلاشم برای عادت دادن دخترک به خوابیدن در یک ساعت مشخص نکشیدم و حالا خوشحالم

از این جهت که بلاخره تلاشهای من نتیجه داده و دخترکم با این سن و سال کم یاد گرفته سر یک ساعت مشخص بخوابد و با اولین نظم زندگی اش آشنا شده

این اولین پیروزی مادرانه من به شمار میرود و به گمانم باید بابت ان به خودم تبریک بگویم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد