دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ

من و دخترک بهاری یک بازی جدید یاد گرفته ایم

کنار هم دراز میکشیم

من انگشتم را آهسته اهسته اما با سرعت روی لبش میزنم و او از گلویش صدا در میاورد

اینطوری

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ

بعد هم هر دو قاه قاه میخندیم و توی بغل هم میرویم و نوک دماغهایمان را به هم می مالیم

نظرات 1 + ارسال نظر
گلنار شنبه 4 آبان 1392 ساعت 15:54 http://nahal.ebramcity.com

نازدخترت خیلی زرنگه. باور کن. آخه ما هم این بازی رو می کنیم. با این تفاوت که من روی لبش می زنم و از گلوی خودم صدا در می آورم. این طوری:
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
و عزیزکم فقط کیف می کنه و می خنده :))

:))))پس در هر دو جبهه فعالیت میکنی:)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد