دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

بپر بپر

من روی تخت دراز میکشم

دخترک روی شکمم مینشیند

بعد من خودم را تکان تکان میدهم و فنر تخت و من و دخترک هر سه با هم بالا پایین میپریم

همزمان آواز میخوانم و صدای جمیع اهالی محترم باغ وحش را از گلویم بیرون میدهم و دخترک قاه قاه میخندد و جیغ کشان دستهایش را به هم میکوبد

وقتی چند ثانیه توقف میکنم تا نفسی تازه کنم، پاهایش را - همان مدلی که اسب سوارها به شکم اسبشان میکوبند- به پهلویم میکوبد و با زبان بی زبانی میگوید: یالا بازم بپر بپر بازی کنیم مامانی

آن قدر این بازی بپر بپری به دخترک مزه میدهد که بعد از تمام شدنش تند تند ماچ آبدار به سر و صورتم میچسباند

نظرات 5 + ارسال نظر
اسطوره دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 23:19 http://oos2re.blogsky.com

چنتا از مطالبت رو خوندم بر عکس بقیه وبلاگای مادرانه که همش عکس بچه هاشونو میذارنو بیخودی هی قربون صدقش میرن،مال شما پر بود از خاطره ها و حرفای منطقی که مطمئنم چند سال دیگه بچتون از خوندنش لذت خواهد برد

مرسی. این نظر لطف شماست:)

مادری بنام شنبلیله سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 04:58

ما هم یه بازی داشتیم به اسم : " آرنیکا رو بِچِلون ! "
اون وقت صبحا که از خوب بیدار میشد و خوردنی بود و هست ، کلی روی تخت بغلش می کردم ، باهم قل می زدیم و همدیگه رو فشار می دادیم و می خندیدیم و لذت می بردیم ! این لذتا جاودانه ان واقعا !

فکر میکنی به اونها هم همین قدر که به ماها مزه میده مزه میده؟(عجب جمله ای شد!)

مرضیه سه‌شنبه 14 آبان 1392 ساعت 17:02 http://rouzhayezendegi.persianblog.ir

وای که چه بچه شیرینی دارید.... خدا براتون نگهش داره. شما بهش کولی میدید و کلی براش انرژی میذارید و اونم قدر تایم خوشی که با شما داشته رو با بوسه های آبدار میده. و این یعنی منافع مشترک!

مرسی عزیزم:)) دخترک با این سن و سالش خوووووب میدونه منافع مشترک یعنی چی:)))

گلنار چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 08:59 http://nahal.ebramcity.com

خوش به حال مادر و دختر
بیچاره کمر و فنر

جدی جدی دخترک بهاری ماچ میده؟ خانم بیا این میون برها رو به ما هم یاد بده :)

اووووووف چه بوسی هم میده!آبدار و چسبناک و طولانی
لبشو میچسبونه به لپ من. بعد چندتا لیس میزنه و چند ثانیه بعد سرشو میاره بالا و ذوق میکنه و قاه قاه میخنده
البته من اولن نفری نبودم که بوس داد بهش. اول مامانمو بوسید

پدرام جمعه 17 آبان 1392 ساعت 22:20 http://doriha.persianblog.ir/

طلا باش
تا اگه روزگار آب ات کرد
روز به روز طرح های زیباتری از تو ساخته شود
سنگ نباش
تا اگر زمانه خرد ات کرد
تیپا خوردهء هر بی سر و پایی بشوی . . .


سلام دوست خوب من
چه جالب نوشتی یاد بچگیهای خودم افتادم......... خدا دختر نازتو واست نگه داره ان شاا...

به روز کردم و منتظر حضور گرمت هستم

سلام مرسی از شما:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد