خودکفا شده. یاد گرفته مشت کوچکش را تند و تند روی دهانش میکوبد و میگوید:آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
پس فردا هم خودش غذا میخوره هم خودش میره دستشویی هم خودش لباس میپوشه. یه روزی هم میشه علاوه بر خودکفایی صادرات انجام میده. «مامان دارم میرم بیرون. چیزی لازم نداری برات بخرم؟»
:)))))))یعنی کی اون روز میرسه؟:))
ای جانم. ببوس اون دستای خوشگلشو.
اگه راست میگی خودت بیا ببوسش:دی
سلام قدر این لحظاتو بدون.همیشه طوری باهاش رفنار کن که اگه مث من یدفعه ازت گرفتنش حسرت نخوری
سلامخیلی متاسف شدم:( بچه ت رو گرفتن؟:(
پس فردا هم خودش غذا میخوره هم خودش میره دستشویی هم خودش لباس میپوشه.
یه روزی هم میشه علاوه بر خودکفایی صادرات انجام میده.
«مامان دارم میرم بیرون. چیزی لازم نداری برات بخرم؟»
:)))))))یعنی کی اون روز میرسه؟:))
ای جانم. ببوس اون دستای خوشگلشو.
اگه راست میگی خودت بیا ببوسش:دی
سلام قدر این لحظاتو بدون.همیشه طوری باهاش رفنار کن که اگه مث من یدفعه ازت گرفتنش حسرت نخوری
سلام
خیلی متاسف شدم:( بچه ت رو گرفتن؟:(