دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

مادر دختری های ما

نظرات 11 + ارسال نظر
گلنار سه‌شنبه 3 دی 1392 ساعت 12:12 http://nahal.ebramcity.com

بعد یه روزی هم می آد که سایزتون یکی میشه. از تو اتاقش میگه مامان دامن تمیز داری امروز میخوام برم مهمونی.
دلم دختر خواست :)

ووووی دلم ضعف رفت:)))))))
فعلا که لاک هامون مشترکه

البته امیدوارم دخترک سایز الان من نشه:))))))در واقع امیدوارم زودتر به سایز قبلیم برگزدم:)

محیا سه‌شنبه 3 دی 1392 ساعت 12:40

ای جووونم مادرودخترو نگاه کن

:))
عمه خانوم این کفشه هنوزم براش بزرگه هااااا

نیمفادورا چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 10:50 http://nimfadora.persianblog.ir

چرا عکسه نیست؟

هست
سرعتت شاید کمه

مرضیه جمعه 6 دی 1392 ساعت 12:15 http://rouzhayezendegi.persianblog.ir

من چرا عکسو نمیتونم ببینم! از نظرات مشخصه که عکس بامزه ایه... مشکل از کجاست؟

والا من خودم میبینمش! نمیدونم چی شده
حالا بازم آپلودش میکنم و دوباره میذارمش شاید فرجی بشه:)

سیاه سفید جمعه 6 دی 1392 ساعت 16:46 http://30ahsefeed.blogfa.com

من چند روز پیش عکسی رو که گذاشته بودی ، دیدمش.یادم رفت کامنت بذارم!
دو جفت کفش بودن .جالب بود.
الان عکسه نیستش!
چرا عکس دخترک بهاری رو به ما نشون نمیدی ؟! که ما هم دلمون واسش ضعف بره.دختر بچه خیلی دوست دارم.خیلی:)

راستش زیاد به محیط مجازی اعتماد ندارم. آخه همه که مثل تو خوش قلب نیستن:) البته در شبکه ضاااااااااله فیس بوک عکسهاشو میذارم:)

فسقلی جمعه 6 دی 1392 ساعت 17:16

عکسسسسس نیس
برای من باز نمی شه

ای بابا نمیدونم چی شده:( حالا بازم سعی میکنم ایشالا میاد

کافر خداپرست دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 11:54 http://www.deist.persianblog.ir

مسیرهای بزرگ از گام های کوچک آغاز می شود...
روزی این کوچولو جا پای مادرش خواهد گذاشت، همچنان که ما...
به چهره پیر و شکسته پدرم که نگاه می کنم، فردای ام را در آن می بینم... زمان چه زود می گذرد...

بله زمین خیلی تند میگذره
روزی میاد که کفش و کیف و لباس از هم قرض بگیریم و هم سایز بشیم:)

آمد دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 22:21 http://AMED1.PERSIANBLOG.IR

وای لباسا و کفشهای بچه ها واقعن نگاه کردنی و شیرینن .

خییییلی:))

مرضیه سه‌شنبه 10 دی 1392 ساعت 23:32 http://rouzhayezendegi.persianblog.ir

قربونش برم با این کفشاش. بهت قول میدم طولی نمیکشه که کفشهای تو رو پاش میکنه مامانی

آخ که چه روزهایی در پیش خواهیم داشت:)

فسقلی شنبه 14 دی 1392 ساعت 00:23

وای قربونششششش عزیزمممممممم

منم همین احساس رو دارم و براش لحظه شماری می کنم

مخصوصا که از الان می دونم دیگه لوازم آرایشا و کفش رو باید مشترک استفاده کنیمممممممممم

دقیقا همین طوره:)) منم الان خیلی از چیزهامو سعی میکنم تمیز و مرتب نگه دارم چون به زودی صاحب پیدا میکنه که خواهانشه:))

مریم گلی سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 11:08 http://maryamnameh.blogfa.com

آخی آخی قرتیییییییییییییی:-*
خیلی عکسه تو دل بروئیه:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد