ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
از وقتی دخترک بهاری یاد گرفته خوب و محکم و مسلط بنشیند، حمام رفتن های ما به یک جشن باشکوه و بازی مفرح تبدیل شده
وان را پر از آب میکنم، یک تیوپ بادی دور کمر دخترک می اندازم و جوجه اردکهای پلاستیکی اش را توی وان رها میکنم. دخترک شناکنان دنبال جوجه ها می افتد و شکارشان میکند و از فرط خوشحالی جیغ میکشد و با دستهای کوچولویش روی آب مشت میکوبد و بعد به سمت هم آب میپاشیم و جیغ میکشیم و از لپ همدیگر بوس های خیس بر میداریم و آواز میخوانیم و همیدیگر را بغل میزنیم و جست و خیز میکنیم و کلی به هر دویمان خوش میگذرد
ای جانم خدا نگهش داره سرو کله زدن با بچه کوچولو خیلی شیرینه .
وووی:* من و آخرش میکشی با این پستهات :))
دخترک و دوسش دارم:)
:)) مهربونی
دیگه همه اش که گرخیدن از یبوست نیست که ، بله حمام و هزار چیز دیگه ی شیرین و خوب رو با خانوم کوچولوت تجربه خواهی کرد. میبوسمش
آره آن روی سکه هست الان:)
هزار ماشالا به خوشبختیتون :x
خدا قسمت کنه واسه ما هم ایشالا :) ;)
ان شاااااااااااالله:)