دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

آن قدر بزرگ شده که اخبار گوش میدهد

تلویزیون دارد گزارش مبسوطی از وضعیت میرحسین موسوی نشان میدهد. در گزارش بارها تاکید میشود که دختران میر حسین موسوی خیلی وقت است از حال پدرشان خبر ندارند و حال پدرشان خوب نیست و پدرشان نیاز به درمان طولانی مدت دارد و ...

 دخترک روروئکش را میکشاند رو به روی تلویزیون و خیره میشود به اخبارگویی که آن تو نشسته.

خبر تمام میشود. دخترک سرش را بر میگراند سمت من و با چشمهایی که یک دنیا نگرانی از تویش بیرون میریزد میگوید: بابا  بابا  بابایی

درکش از خبر این بوده که حال یک بابایی خراب است و دخترش دلش برای او تنگ شده و حالا برای این بابای مریض و دختری که از او دور افتاده نگران است


قربانت بروم که این قدر بزرگ شدی که خبر گوش میکنی و حتی میتوانی آن را تفسیر هم بکنی

نظرات 3 + ارسال نظر
raha سه‌شنبه 16 اردیبهشت 1393 ساعت 15:16

قربون این دخمل فهمیده و باهوش بشم من

ممنون از ابراز لطفت:)

s سه‌شنبه 16 اردیبهشت 1393 ساعت 19:31 http://www.esnakpanir.blogfa.com

میز آشپزخانه قلمرو من است!
کنارش می ایستم ...
پوست می کَنم...
خرد می کنم ...
تزئین می کنم ...
بعد که دست پختم حاضرشد،دوباره روی میز می چینم و بااهل خانه دورش می نشینیم به خوردن!
غذام گاهی شور می شود...
گاهی بی نمک...
گاهی هم جا نیفتاده و خام و لِه!

خیلی قشنگ بود مرسی:)

الهه مهر سه‌شنبه 16 اردیبهشت 1393 ساعت 20:56

الهی
فقط اومدم بگم که از طرفداران پرو پا قرص وبلاگ دخترک بهاری ام
همیشه موفق باشی

مرسی عزیزم تو لطف داری
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد