دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

دیالوگهای ماندگار

من: بابای پاییزی، نخود چیتی که توی آبگوشت نمیریزن. باید نخود سفید جاش میریختی.

بابای پاییزی: خودم میدونم نخود سفید برای آبگوشته ولی نداشتیم. مجبور شدم نخود چیتی بریزم.

من: اتفاقا نخود سفید هم داشتیم. توی اون ظرف ته کابینته.

بابای پاییزی: نه اونا نخود سفید نیستن که. نخود چشم بلبلی هستن.


ناسلامتی روی هم 36 سال هم درس خوندیم

نظرات 2 + ارسال نظر
نیمفادورا یکشنبه 12 بهمن 1393 ساعت 17:11 http://nimfadora.persianblog.ir

شهرزاد شنبه 9 اسفند 1393 ساعت 13:52

سلام دوست عزیز من خیلی وقته خواننده خاموش وبلاگتون هستم .....من بهتون افرین ودست مریزاد ....واقعیتش منم یه پسر 9ماهه وچند روزه دارم .....که تا 25 روز پیش همه چیز هایی رو که در رابطه وحیطه پسرم بودسعی میکردم طبق اصول ونظم روانشناسی وتربیتی جلو ببرم .از 6ماهگی اتاقش رو عوض کردم وخواب وبیداری وخوراکش همگی نظم داشت اما 25 روز پیش مجبورشدم سفر 20 روزه ای با پسرم به شهرستان داشته باشیم ....کماکان اون نظم زندگیش تا حد زیادی دستخوش تغییرات شد...مخصوصا که مجبور شدم حدود سه روزی پسرمو کنار خودم بخابونم ....الان که برگشتیم خیلی بدقلق شده روزا همش باید کنارش باشم ...تا بخام بلند بشم میزنه زیر گریه بلند .... شبها هم تا صبح بارها بیدار میشه(من قبل خواب خوب سیرش میکنم ) بااینکه شیر هم نمیخوره وفقط تا بغلش میکنم ورو پام میذارم خواب میره ودوباره تا روی تختش میذارم از خواب میپره برای این مجبور شدم کف اتاقش یه جا بندازم وبذارمش کنار خودم تا خوابش سنگین بشه وبذارمش توی تختش ...از ساعت6 صبح به بعد هم دیگه کنار خودم میخابه تو همون اتاقش ...همینکه کنارم میذارمش سریعا میخابه....من از این بابت خیلی نگرانم بنظر شما چه کنم ؟ پیش چه روانشناسی برم .../میدونم که از به بعد اوج اضطراب جدایی هست وشرایط حساسی داره ...واقعا درمانده م ..ممنون میشم کمک کنید ...

سلام عزیزم
خیلی خوشحالم که این قدر به تربیت و روحیه کوچولوتون اهمیت میدین:)
راستش من هم همین مشکلو دارم.چون از خانواده دور هستیم. هر وقت که مجبور میشیم برای دید و بازدید پیش خانواده هامون بریم، بعدش تا چند روز سیستم خواب و بیداری بچه بهم میریزه
و متاسفانه باید بگم هر چی بچه بزگتر بشه، کنترل اون شرایط منظم زندگی که توی خونه براشون فراهم کردیم، سخت تر میشه
من همیشه تا یک هفته بعد از مسافرتها با دخترم دردسر دارم
درباره بیدار شدن و بدخوابیدن های کوچولوی شما، نظر من اینه که عادت بدید همراه با یه عروسک محبوبش بخوابه. هر عروسکی که بیشتر بهش رغبت داره رو همراه با کوچولوتون توی تختش بذارید تا به اون عادت بکنه و احساس تنهایی بهش دست نده.چون احساس تنهایی و دوری از مادر(کسی که بچه باهاش رابطه عاطفی داره) باعث ایجاد اضطراب در بچه میشه و نتیجه ش هم گریه های شبانه هست. نور اتاقش رو هم تنظیم کنید. جوری که بچه وقتی چشمشو باز میکنه فقط تاریکی نبینه. بتونه اطرافشو تشخیص بده
امیدوارم دوباره نظم زندگی کوچولوتون برقرار بشه:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد