دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...
دست نوشته های یک مادر

دست نوشته های یک مادر

اینجا چراغی روشن است...

چرا باب اسفنجی توقیف شد 3

( این یک یادداشت قدیمی اس که تازه منتشر شده)

روز ولنتاین است.باب اسفنجی به دوستانش در بیکینی باتم؟باتن؟هدیه میدهد.اما چون پاتریک (که او هم یک پسر است) برایش یک دوست معمولی نیست,تصمیم میگیرد سورپرایزش کند تا خیلی خوشحال شود و به او افتخار کند
از سندی سنجاب کمک میگیرد و قرار بر این میشود که توی شهربازی,وقتی باب اسفنجی حرفهای قشنگ به پاتریک زد, سر و کله سندی پیدا شود و بالن بزرگ شکلاتی که سورپرایز باب اسفنجی برای پاتریک است را بیاورد تا باب اسفنجی آن را به پاتریک هدیه دهد.

سندی وسط عملیات، توسط عروسهای دریایی لجباز دچار مشکل میشود و نمیتواند طبق نقشه عمل کند. باب اسفنج و پاتریک در شهربازی هستند و پاتریک منتظر هدیه باب اسفنجی است. باب اسفنجی میخواهد اوضاع را مرتب کند و سعی میکند با گفتن اینکه" کادوی ولنتاینم به تو یه دست دادن محکمه"، پاتریک را از انتظار در بیاورد.

پاتریک ناراحت میشود و میگوید: من فکر میکردم برای تو یه دوست خاص هستم نه یه دوست معمولی. تو فقط میخوایی به من دست بدی؟

البته سرانجام سندی موفق میشود از دست عروسهای دریایی لجباز فرار کند و بالن شکلاتی را به شهر بازی بیاورد. پاتریک شگفت زده و سورپرایز میشود و میگوید: مطمئن بودم برای تو فقط یه دوست معمولی نیستم باب افسنجی جونم:)

بابا جان مملکت اسلامیه.چه معنی میده دوتا پسر اونم از نوع چلمن, اینقدر عشقولانگی بکنند و روز ولنتاین برای سورپرایز کردن هم نقشه بکشن؟:-) رعایت کنید.خانواده تو ماشین نشسته:-)))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد